مقدمه
استانداردهای حسابداری ایران عمدتاً با استانداردهای بینالمللی مطابقت دارد، از جمله موارد مطابقت کامل، استاندارد حسابداری شماره 15 تحت عنوان<حسابداری سرمایهگذاریها>ست که با استاندارد بینالمللی شماره 25 مغایرتی ندارد. براساس استاندارد حسابداری شماره 15، سود سهمی موجب تغییر در مبلغ دفتری سرمایهگذاری نمیشود. طبق همان استاندارد سرمایهگذاریهای کوتاهمدت سریعالمعامله در بازار را میتوان در صورتهای مالی به ارزش بازار منعکس کرد و سود یا زیان حاصل از تغییرات قیمت آنها را در طی دوره به حساب درامد یا هزینه دوره منظور نمود. از طرف دیگر براساس استاندارد حسابداری شماره 3 تحت عنوان <درامد عملیاتی>، سود حاصل از سرمایهگذاریهایی که به روش ارزش ویژه ثبت نشده است، در زمان احراز حق دریافت توسط سهامدار، شناسایی میشود.
این مقاله به ارائه مسائل، اشکالات یا ابهاماتی میپردازد که در مورد موضوعات بالا و کاربرد آنها وجود دارد.
هدفهای گزارشگری مالی
در ماه آوریل سال 1971 هیئتمدیره انجمن حسابداران رسمی امریکا(AICPA) برای تدوین چارچوب نظری حسابداری دو گروه تحقیق تعیین کرد که یکی از آن دو به نام کمیته تروبلاد(Trueblood) ، ماموریت یافت که هدفهای گزارشگری مالی را تدوین کند.
برخی از هدفهای صورتهای مالی که طبق گزارش کمیته تروبلاد تنظیم و ارائه شد بهشرح زیر است:
ارائه اطلاعاتی که مبنای تصمیمات اقتصادی قرار گیرد؛
تامین نیازهای آن دسته از استفادهکنندگان که اختیار، توانایی یا منابع محدودی دارند و به همین دلیل نمیتوانند بهراحتی اطلاعات مالی را به دست آورند و به صورتهای مالی بهعنوان یگانه منبع اطلاعات درباره فعالیتهای شرکت، اتکا میکنند؛
ارائه اطلاعاتی سودمند به سرمایهگذاران تا آنها بتوانند جریانهای نقدی آینده را پیشبینی، مقایسه و ارزیابی کنند؛
ارائه اطلاعاتی به استفادهکنندگان برای پیشبینی، مقایسه و ارزیابی قدرت سوداوری شرکت؛
ارائه اطلاعاتی مفید برای قضاوت درباره توانایی مدیریت از نظر استفاده بهینه از منابع شرکت در جهت دستیابی به هدف اصلی شرکت؛
ارائه اطلاعات عینی و ذهنی درباره مبادلات اقتصادی و سایر رویدادها که برای پیشبینی، مقایسه و قضاوت درباره قدرت سوداوری شرکت مفید باشد؛
ارائه وضعیت مالی بهگونهای که برای پیشبینی، مقایسه و ارزیابی قدرت سوداوری شرکت مفید باشد. این گزارش باید در مورد مبادلات شرکت و سایر رویدادها که بخشی از چرخههای ناقص ایجاد درامد هستند، اطلاعاتی را ارائه کند.
استانداردهای حسابداری
استانداردهای حسابداری، مقررات حاکمبر چگونگی انجام کار حسابداری هستند.
استانداردها بهعنوان قواعد پایدار مورد پذیرش همگان قرار میگیرند، اما در عمل بهطور دائم در تغییرند.
استانداردهای حسابداری معمولاً شامل سه بخش بهشرح زیرند:
شرح مسئله،
بحث مستدل یا ارائه راههایی برای حل مسئله،
ارائه راهحل مطلوب.
بنابراین بحث در مورد مسئله میتواند به روشن شدن ابعاد مختلف مسئله و در نتیجه ارائه راهحل مطلوبتر بینجامد.
یکی از دلایل تدوین استانداردها، ارائه اطلاعات روشن، قابل اعتماد، دارای ثبات رویه و مقایسهپذیر در مورد وضعیت مالی، نتایج عملیات و شیوه رفتار شرکت است. در ادامه، اشکالاتی که استاندارد شماره 15 با توجه به هدف تدوین استانداردها دربردارد مورد بررسی قرار میگیرد.
مفهوم درامد و سود
تعریف سود از نظر اقتصاددانانی مانند هیکس(Hicks) ،که از نظر مفهومی و تعیین پایه روشهای شناسایی سود، مورد قبول حسابداران نیز قرار گرفته، این است که سود عبارت از میزان پولی است که اگر در طول یک دوره خرج شود، وضعیت شخص در پایان دوره مانند اول دوره باشد.
از تعریف فوق مفهوم نگهداشت سرمایه استخراج شده است. یکی از انواع مفاهیم نگهداشت سرمایه، مفهوم نگهداشت پول یا سرمایه مالی است که برحسب واحد پولی محاسبه میشود و درحالحاضر مبنای اصلی تدوین استانداردهای حسابداری قرار گرفته است.
با استفاده از مفهوم نگهداشت سرمایه مالی میتوان گفت که سود عبارت از مبلغی است که شرکت میتواند پس از پایان دوره مالی به صاحبان سهام خود پرداخت کند و در میزان سرمایه صاحبان سهام از نظر پولی (مبلغ) تغییری ایجاد نشود. براساس مفاهیم نظری گزارشگری مالی، درامد عبارت است از افزایش در حقوق صاحبان سرمایه، بهجز مواردی که به آورده صاحبان سهام مربوط میشود.
ویژگی سرمایهگذاریها
در بین مجموعه اقلامی که در ترازنامه تحت عنوان داراییها و بدهیها منعکس میشوند و مبلغ خالص آنها معادل حقوق صاحبان سهام شرکت است، مبالغ سرفصلهای داراییهای ثابت، داراییهای نامشهود، موجودی کالا و سرمایهگذاریها ممکناست با قیمت روز آنها متفاوت باشد. در تمام موارد فوق چنانچه خالص ارزش فروش کمتر از قیمت تمام شده و یا خالص ارزش دفتری باشد، باید برای مابهالتفاوت ذخیره کاهش ارزش در حسابها منظور شود.
داراییهای ثابت، داراییهای مشهودی است که بهمنظور استفاده در تولید یا عرضه کالاها یا خدمات، اجاره به دیگران یا برای مقاصد اداری به وسیله واحد تجاری نگهداری میشود و انتظار میرود بیش از یک دوره مالی مورد استفاده قرار گیرد. در نتیجه داراییهای مذکور برای استفاده در فرایند عملیات نگهداری میشود و اصولاً هیچ قصد اولیهای در مورد فروش و احتمالاً کسب سود حاصل از فروش آنها در واحد تجاری وجود ندارد. بههمین دلیل و با توجه به اینکه برای انواع داراییهای ثابت استفاده شده و در شرایط مختلف، بازاری که بتوان براساس آن قیمت داراییهای استفاده شده را تعیین کرد وجود ندارد، شناسایی کاهش ارزش آنها عمدتاً برمبنای استهلاک منظور شده در دوران استفاده، مورد قبول قرار میگیرد و بهجز در موارد غیرعادی که یک دارایی کلاً قابلیت استفاده خود را از دست میدهد، معمولاً موضوع لزوم منظور کردن ذخیره کاهش ارزش برای داراییهای ثابت مطرح نمیشود.
داراییهای نامشهود، داراییهای غیرپولی و فاقد ماهیت عینی است که بهمنظور استفاده در تولید یا عرضه کالاها یا خدمات، اجاره به دیگران یا برای مقاصد اداری با قصد استفاده طی بیش از یک دوره مالی توسط واحد تجاری تحصیل شده است، مشروط بر آنکه قابل تشخیص باشد. همانطور که از تعریف مشخص میشود، هدف از تحصیل داراییهای نامشهود نیز فروش آنها و در نتیجه کسب درامد حاصل از آن نیست، بلکه این داراییها نیز وسیلهای برای انجام کار و فعالیتهای تجاری است و حتی اگر در صورت توقف عملیات واحد تجاری، داراییهای ثابت را بتوان بهقیمتی که ممکناست کمتر از خالص ارزش دفتری آنها باشد، فروخت، در مورد داراییهای نامشهود ممکناست این امکان نیز پدید نیاید.
با آنکه ماهیت داراییهای ثابت و داراییهای نامشهود چنان است که عمدتاً در فرایند عملیات مورد استفاده و بهرهبرداری قرار میگیرد، در مورد هر دو دسته داراییهای مذکور نیز میتوان از تجدید ارزیابی بهعنوان یک نحوه عمل جایگزین در مقابل خالص ارزش دفتری آنها استفاده کرد.
موجودی کالا نیز دارایی است که بهقصد فروش بههمان صورتی که خریداری شده و یا تبدیل و تکمیل و سپس فروش، نگهداری میشود و قصد واحد تجاری آن است که در اثر فروش آن و نه در اثر نگهداری آن، به سود دست یابد. در نتیجه مقطع شناسایی درامد در مورد موجودیهای کالا، زمان فروش و انتقال مزایا و مخاطرات مالکیت آنها به خریدار تعیین شده است.
اما سرمایهگذاریها در این میان وضعیت دیگری دارد. طبق تعریف، سرمایهگذاری نوعی دارایی است که واحد سرمایهگذار برای افزایش منافع اقتصادی از طریق توزیع منافع (بهشکل سودسهام، سود تضمین شده و اجاره)، افزایش ارزش یا سایر مزایا (مانند مزایای ناشی از مناسبات تجاری) نگهداری میکند. یعنی هدف از سرمایهگذاریها عمدتاً کسب سود ناشی از نگهداری آنهاست و در کنار آن نیز ممکناست سود ناشی از فروش آنها، درامدی برای واحد تجاری ایجاد کند.
با شرح فوق میتوان چنین نتیجه گرفت که تنها دارایی که واحد تجاری، قصد کسب درامد یا سود از طریق نگهداری آن را دارد، سرمایهگذاریهاست و در نتیجه باید به سرمایهگذاریها با دید دیگری نگریست. در این نوشته فقط به <سرمایهگذاری در سهام سایر شرکتها> میپردازیم.
درامدهای مربوط به سرمایهگذاری در سهام سایر شرکتها
درامدهای سرمایهگذاری در سهام سایر شرکتها بدون در نظر گرفتن چگونگی شناسایی آنها به اشکال مختلف زیر حاصل میشوند:
سود تقسیمی (نقدی)،
سود سهمی،
افزایش ارزش،
فروش.
از میان درامدهای فوق بر طبق استانداردها، همه بر ثبت درامد ناشی از سود تقسیمی (نقدی) و فروش سرمایهگذاری در سایر شرکتها اتفاق نظر دارند.
اما در مورد درامد ناشی از سود سهمی و افزایش ارزش سرمایهگذاری در سایر شرکتها تردیدهایی وجود دارد. بر طبق استاندارد حسابداری سرمایهگذاریها در ایران تغییرات ارزش سرمایهگذاریها در مورد سرمایهگذاریهای سریعالمعامله در بازار را میتوان به حساب درامد (یا هزینه) منظور کرد. اما منظور نمودن سود سهمی بهعنوان درامد مجاز نیست.
سود سهمی
کمیته رویههای حسابداری انجمن حسابداران رسمی امریکا معتقد است که سود سهمی، درامد دریافتکنندگان آن به حساب نمیآید و دلیل اعتقاد خود را تئوری تفکیک شخصیت ذکر میکند. این کمیته استدلال میکند که شرکت، یک شخصیت جداگانه است و تا هنگامی که چیزی از داراییهای شرکت جدا نشده باشد، هیچگونه درامدی کسب نشده است.
“درامد شرکت متعلق به خود شرکت است نه متعلق به سهامداران آن و تنها در صورت توزیع سود نقدی سهام است که انتقال دارایی از شرکت به سهامداران رخ میدهد و بنابراین میتوان آن را درامد دریافتکنندگان سود نامید. سود سهمی ممکناست نتیجه افزایش تحققنیافته در ارزش شرکت باشد اما تا زمانی که نتوان آن را تقسیم سود به سهامداران یا انتقال دارایی از شرکت به آنان تلقی کرد، نمیتوان آن را سود سهامداران نامید. علاوهبر توجه به تئوری تفکیک شخصیت، تاکید اساسی بر مفهوم تحقق نیز از ویژگیهای خاص این استدلال است. تفسیر دیگری از تئوری تفکیک شخصیت که به نتیجهگیری متفاوتی میانجامد این است که سود انباشته نشاندهنده بخشی از جمع حقوق صاحبان سهام است و بنابراین سود شرکت که منجربه افزایش سود انباشته میشود بهمعنی افزایش حقوق صاحبان سهام نیز هست. هنگامی که ارزش حقوق صاحبان سهام در نتیجه سرمایهگذاری مجدد سود شرکت افزایش مییابد، میتوان گفت که سود عاید سهامداران شده است. براساس این تفسیر، نه سود سهام نقدی و نه سود سهمی، هیچیک درامد صاحبان سهام عادی نیستند.”
براساس بند 43 استاندارد شماره 15 “دریافت سود سهمی (یا سهام جایزه) موجب تغییر در مبلغ دفتری سرمایهگذاری نمیشود بلکه بهمنظور تعیین مبلغ دفتری هر سهم، مبلغ دفتری سرمایهگذاری باید به تعداد کل سهام موجود بعد از دریافت سود سهمی تقسیم شود”.
در بند 44 استاندارد، استدلال مربوطبه وضع آن قسمت از استاندارد که در بند 43 درج شده بهشرح زیر بیان شده است:
“دریافت سود سهمی یا سهام جایزه منجربه ورود وجه نقد یا داراییهای دیگر به واحد تجاری سرمایهگذار نمیشود. به بیان دیگر، واحد تجاری سرمایهگذار با دریافت سود سهمی چیزی جز آنچه داشته است، تحصیل نمیکند. بههمین دلیل در زمان دریافت سود سهمی نمیتوان درامد سرمایهگذاری را شناسایی کرد و یا بهای تمام شده سرمایهگذاری را افزایش داد. دریافت سود سهمی تنها باعث افزایش تعداد سهام در سرمایهگذاری مربوط و در نتیجه کاهش مبلغ دفتری هر سهم موجود میشود. از سوی دیگر تقسیم سود بهشکل نقد و سپس افزایش سرمایه از محل مطالبات سهامداران با تصویب مجمع عمومی فوقالعاده در تعریف سود سهمی طبق این استاندارد قرار نمیگیرد. ضمن اینکه بهموجب اصلاحیه قانون تجارت، واحد سرمایهگذار حق مطالبه سود سهام نقدی را دارد و تنها در صورت تمایل، این حق را در قبال کسب سهام جدید واگذار میکند که این امر بهمنزله دریافت سود سهام و پرداخت مجدد آن در قبال سهام جدید است. بدینترتیب سود سهام نقدی مزبور با رعایت الزامات این استاندارد و استاندارد حسابداری شماره 3 با عنوان <درامد عملیاتی> شناسایی میشود.”
در استاندارد فوق سود سهمی معادل سهام جایزه در نظر گرفته شده است در حالیکه سود سهمی عبارت از تسویه قسمتی از سود قابل تقسیم به صورت سهام و از طریق افزایش سرمایه است، اما سهام جایزه عبارت از انتقال اندوختهها به حساب سرمایه و در نتیجه تغییر در تعداد سهام است.
سود سهمی از این نظر که باعث کاهش یکی از بدهیهای شرکت تحت عنوان سود سهام پیشنهادی و پرداختنی میشود، موجب جلوگیری از خروج وجه نقد از شرکت میشود و بههمین دلیل باعث افزایش ارزش شرکت میگردد و در نتیجه سهامداران نیز از عملیات فوق فایده میبرند و باید درامد مربوط به آن را ثبت کنند.
اما چنانچه سود سهمی را از این نظر که میتواند از محل بخشی از حقوق صاحبان سهام یعنی سود انباشته تامین شود، معادل سهام جایزه بدانیم و بههمین دلیل اجازه ثبت آن بهعنوان درامد به شرکت سرمایهگذار داده نشود، همین استدلال در مورد سود تقسیمی نقدی هم مصداق خواهد داشت، زیرا بخشی از سود تقسیمی نقدی هم میتواند از محل سود انباشته باشد. در نتیجه محدود کردن سود حاصل از سرمایهگذاریها به سود تقسیمی نقدی در زمانی که سرمایهگذاریها به اقل بهای تمامشده و خالص ارزش فروش در حسابها منعکس میشوند از هر دو سو توام با اشکال است زیرا چنانچه شرکت سرمایهپذیر، سیاست تقسیم سود هر چه کمتر را در پیش بگیرد، درامد شرکت سرمایهگذار از این محل کاهش مییابد و در زمانی که شرکت سرمایهپذیر، سیاست تقسیم سود هر چه بیشتر را در پیش بگیرد، گرچه سود تقسیمی از محل سودهای انباشته یا اندوختهها باشد، درامد شرکت سرمایهگذار از این محل افزایش خواهد یافت.
استاندارد وضع شده در این مورد باعث میشود که سرمایهگذاران در مجامع عمومی تمام تلاش و توان خود را بر تقسیم تمام سود قابل تقسیم قرار دهند که این امر موجب خروج وجه نقد از شرکت و در نتیجه کاهش ارزش شرکت و محروم شدن آن از سرمایهگذاریهای جدیدی که بازده مناسب دارند، میگردد. ضمن آنکه استاندارد یادشده بر خلاف بخشی از هدفهای گزارشگری مالی است، یعنی با توجه به اینکه سود حاصل از سرمایهگذاریها در زمانی که از رویه بهای تمامشده برای ارزشگذاری سرمایهگذاری در سایر شرکتها استفاده میشود، صرفاً مبتنی بر سود تقسیمی نقدی است، استفادهکنندگان از صورتهای مالی از تغییرات ایجاد شده در ارزش سرمایهگذاری بهدلیل نتایج فعالیت که بخشی از آن تقسیم نشده است یا بهدلیل آنکه سود تقسیمی شامل سود انباشته انتقال یافته از سالهای قبل است، اطلاع نمییابند. در نتیجه صورتهای مالی نمیتوانند هدفهای گزارشگری مالی را تامین کنند.
“ضمن آنکه سود شاخصی است از بیشترین مبلغی که میتواند بهصورت سود تقسیمی، توزیع یا دوباره در شرکت سرمایهگذاری و یا برای گسترش دادن شرکت در سازمان نگهداری شود. بهسبب تفاوت بین سود حسابداری تعهدی و حسابداری نقدی، یک سازمان ممکناست مبلغی را بهعنوان سود شناسایی (ثبت) کند ولی وجوهی در دست نداشته باشد که بهعنوان سود تقسیمی پرداخت کند. از اینرو شناسایی (ثبت) سود بهخودی خود، پرداخت سود تقسیمی را تضمین نمیکند.”
با توجه به توضیحات پیشگفته و با توجه به اینکه درهرحال سود تحصیل شده توسط شرکت سرمایهپذیر موجب افزایش در ارزش داراییها و در نتیجه افزایش در حقوق صاحبان سهام شرکت سرمایهگذار میشود، چنانچه این افزایش براساس میزان سود تقسیمی اندازهگیری شود، برپایه تصمیمگیری در مورد چگونگی پرداخت سود سهام قرار میگیرد، در نتیجه اضافه ارزش ایجاد شده در طی دوره در آن بهدرستی اندازهگیری نمیشود.
موضوع دیگری که باید درباره آن بحث شود این است که براساس استانداردهای موجود چنانچه سود سهمی توزیع شود، شرکت سرمایهگذار درامدی در حسابها ثبت نخواهد کرد در حالیکه چنانچه همین عمل به دو عمل مستقل تبدیل شود و ابتدا تقسیم سود نقدی و سپس افزایش سرمایه بهصورت جداگانه ملاک عمل قرار گیرد، این وضعیت موجب آن میشود که شرکت سرمایهگذار قادر به ثبت درامد حاصل از سود سهام تقسیمی گردد و این دقیقاً برخلاف برخی از هدفهای گزارشگری مالی است که در ابتدای مقاله مطرح شد. در این وضعیت اجازه داده شده است که با محتوای یگانه، بهدلیل تفاوت در شکل، دو نوع ثبت حسابداری مختلف انجام شود که منجربه شناسایی درامد در یکی و شناسایی نکردن درامد در دیگری برای سرمایهگذار شود.
آثار سود تحصیل شده توسط شرکت سرمایهپذیر در قیمت سهام
براساس بند 30 استاندارد حسابداری شماره 3 تحت عنوان <درامد عملیاتی> سود سهام حاصل از سرمایهگذاریهایی که بهروش ارزش ویژه ثبت نشده است، در زمان احراز حق دریافت توسط سهامدار، بهاستثنای سود سهام حاصل از سرمایهگذاری در واحدهای تجاری فرعی بهعنوان درامد عملیاتی شناسایی میشود.
در نتیجه چنانچه شرکت سرمایهگذار، سهام شرکت سرمایهپذیر را در تاریخی نزدیک به تاریخ مجمع عمومی عادی سالانه صاحبان سهام آن خریداری کند، سود تقسیمی مصوب مجمع عمومی موجب تحقق درامد برای شرکت سرمایهگذار میشود، در حالی که قیمت تمامشده آن سرمایهگذاری، مبلغی است که بهعلت کسب سود در طول دوره مالی تا زمان خرید سهام متورم شده و در مقایسه با سرمایهگذاری که مثلاً ده ماه قبل آن سهام را خریداری کرده مبلغ بیشتری است. ممکناست استدلال شود که چنانچه توزیع سود در مجمع عمومی تصویب شود، موجب کاهش قیمت سهام میشود و در نتیجه خالص ارزش فروش سهام آن شرکت از قیمت تمامشده آن برای سرمایهگذار کمتر میشود و سرمایهگذار مجبور میشود برای جبران کاهش ارزش آن، ذخیره در حسابها منظور کند، اما این استدلال در صورت اعمال روش قیمتگذاری اقل قیمت تمام شده و خالص ارزش فروش، سست است و در مورد سرمایهگذاریها که مشخصاً قیمت خرید آن به زمان بستگی دارد، نباید آن بخش از قیمت را که بهدلیل تملک سود کسب شده پرداخت شده، بهعنوان جزئی از قیمت تمامشده منظور کرد، زیرا قابلیت مقایسه آن قیمت تمامشده حتی با قیمت تمامشده سهامی که همان سرمایهگذار در تاریخی با فاصله کمتری از تاریخ مجمع عمومی عادی قبلی خریداری کرده، امکانپذیر نمیشود. البته استاندارد، سود سهام تحقق یافته را که از تقسیم اندوختهها یا سود انباشته پیش از تحصیل سرمایهگذاری ناشی میشود، مستثنی کرده ولی آن را به سود سال جاری تحصیل شده قبل از تاریخ تملک سهام تعمیم نداده است.
نویسنده:جواد بستانیان